16 ماهگی
نازگل ما 16 ماهه شد!
دخترک بی دندون دیروز ما حالا 4 تا دندون داره به علاوه دو تای دیگه هم پیدان اما هنوز سر نزدن!
کلمات جدید:
ماست کیف ماشین پتو بوق دست نیسته
لا لا لا......................لا اله الا الله
تو قــِ قـــِ...................توپ قلقلی
بابادی.....................بابا مهدی
ابس........................اسب
تـــُ تـــُ .......................کنترل
تیپس .......................چیپس
باباجی ....................باباحاجی
بتو ..........................بتول
دوش .......................گوش
بغ ..........................بغل
پوشی ....................پوشک
بیه.......................... بله
نقن.........................نکن
دخ..........................درخت
جمله های جدید:
می می بده ، پا شو
باز تن...........باز کن
دخترک شانزده ماهه ی ما این روزها کمی بزرگتر، شیطون تر و البته باهوش تر شده!
ماشین و توپ و صندلی و کیف و تاب و حلقه های رنگی از وسایل مورد علاقشه!
دلبری های این روزها:
بهش میگم:
اجازه است عاشقت بشم؟
میگه: بـــــــــــیه
عکس چشاتو بکشم؟ فوری چشاشو می بنده و ناز می کنه
باباش که در می زنه می دوه سمت در و هی میکه بابا بابا همین که میاد داخل با کلی ناز و ادا فرار می کنه و بابایی باید بره دنبالش و بوسش کنه
براش شعر یه روز یه آقا خرگوشه رسید به بچه موشه رو می خونیم و به اینجا که میرسیم خرگوشه گفت: زهره میگه: آخ
می پرسم بعبعی میگه: زهره میگه: بع
تلفن رو بر میداره و میده بهمون و میگه: عم (عمو) دادا(دایی) مامان ... بستگی داره دلش برا کی تنگ شده باشه.
اعضای بدنش رو خلی وقته که به خوبی میشناسه و هرکدوم رو بپرسم نشونم می ده و اسمشو میگه(گوش، چشم،بینی،لب،مو،دست ،پا،شکم)
کنترل تلویزیون رو میاره میده دستم و میگه تو تو ، یعنی روشن کنم برنامه کودک ببینه!
عاشق کفشای منه و هی برمیداره و پا میکنه و تند تند باهاشون راه میره
از جلوی پارک که رد شیم فوری میگه تا تا.
صبحا که از خواب بیدار میشه دنبال باباش میگرده و اگه یه روز تعطیل باشه و ببینه بابایی هست کلی ذوق می کنه
عکسا تو ادامه مطلب
زیارت امامزاده محمد
بیسکویت مورد علاقه
داره با من بای بای می کنه
اینم موقعی که رفته بودیم به دیارمون خونه بابابزرگ(بابای بابا)
اینم یه ماشین سواری تو کوچه
زهره و دوقلوهای یک ساله عمه زهرا
ضحی جیگر خاله که اومده خونه ی خاله
شب یلدا
زهره و امیر مهدی