زهره گلیزهره گلی، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 3 روز سن داره

یکی یه دونه زهره دردونه

دلبری های 8 ماهگی

سلام، این روزا فکرم چندین جا کار می کنه، چند روز دیگه امتحانام شروع میشه هنوز درست درس نخوندم، مقاله م مونده و کلی کار داره، یکی از دوستانم  مریضه و ناراحتشم(لطفا براش دعا کنین)، هنوز برا امتحانام کسی رو پیدا نکردم از زهره مراقبت کنه، باید پست 8 ماهگی رو یه هفته زودتر بنویسم .... اما خب چه میشه کرد زندگیه و هوار تا بالا و پایین! وجود زهره خانومو عشق است! وای خدا واقعا تازه پی بردم این که بابام به نوه هاش میگه "رفع خستگی" یعنی چی!   شکلک نوشت: تو یه دست ضحی یه دست هم زهره!!! هزار تا دل مشغولی هم که داشته باشی یه لبخند فرزند دلبند، یه ذوق کردنش، یه حرکت جدیدش، یه نگاه مهربونش خستگ...
31 ارديبهشت 1392

دلبری های 7 ماهگی

دختر گلم اوایل این ماه شروع کردی به چهار دست و پا رفتن، الان دیگه از هال تا داخل اتاق میای. بای بای هم بلدی. و می گی با  با   بهت میگم بزن قَدِش چند بار میزنی رو دستم. بهت میگم بوسم کن، لبت رو می ذاری رو صورتم فوت می کنی. یک هفته ای هست دست زدن یاد گرفتی. دست می زنی خودتم میگی دَدَ دَدَ لبه میز چند قدمی به تنهایی میری. دست میگری به وسایل پا میشی وایمیستی.   مامان و بابا رو بیشتر میگی و صدامون می کنی. تا بابایی از کنارت رد میشه شکمت رو میدی بالا، یعنی بلندم کن. چند روزیه پارچه پهن می کنم زیر پات، ماست می ذارم جلوت تا خودت بخوری، چه کیفی می کنی! جدیدا ساک یا کیف دم دستت باشه ش...
30 فروردين 1392

اولین مسجد

٢ ماهه بودی که برا اولین بار بردمت مسجد، اونجا آروم گرفتی خوابیدی، کلی بچه ها عاشقت شده بودن، یه زهره خانوم 12-13 ساله هم میومد که حسابی باهاش دوست شده بودی و هر وقت با هم مسجد بودیم بیشتر بغل اون بودی.   به دخترم: ماه من همیشه پاک بمانی،حیا سرلوحه کارت باشد  و نجابت زینت وجودت!   ...
27 اسفند 1391